ادعای بیپایه رییس سازمان سینمایی/ با دلار و کارگردان خارجی سینما ایران درست نمی شود
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۹۴۷۷۷
مهسا بهادری: رییس سازمان سینمایی اخیرا به این ماجرا اشاره کرده که سینمای خصوصی برای موفق شدن در عرصه بینالمللی نیاز به حمایت دولتی دارد. بیایید نگاهی بیندازیم به جزییات این ماجرا و این صحبتهایی که محمد خزاعی مطرح کرده است.
سینمای ما تجاری نیست، چون شما نخواستیدبا وجود درخشش فرهنگی سینمای ایران در عرصههای جهانی متأسفانه در زمینه تجاریسازی محصولات سینما موفق عمل نکردهایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دلایل این ماجرا کاملا مشخص است. نکته اول اینکه شورای پروانه نمایش و پروانه ساخت همواره با اعمال ممیزیهای فراوان اجازه بروز و ظهور کافی به فیلمها را نمیدهند تا آثار سینمایی بتوانند جایی برای ابراز وجود داشته باشند.
نکته بعد بودجه است؛ اساسا سازمانهای دولتی از جمله اوج، فارابی، حوزه هنری و... توانایی فراهمسازی بودجه به میزان کافی برای فیلمهایشان را دارند؛ این در شرایطی است که اساسا یکی از معضلات فیلمسازان مستقل تامین بودجه است. اگر یک فیلم مستقل قصد حضور در عرصه جهانی را داشته باشد، باید بتواند یک پخش کننده مناسب پیدا کند که تعداد کمی از سازندگان توانایی انجام این کار را دارند.
نکته بعد شوراها هستند. شورای پروانه نمایش و پروانه ساخت، اگر تصمیمی برای تبدیل سینما به صنعت دارند، باید عرصه را برای ساخت فیلمهایی باز بگذارند که توانایی جذب مخاطب بینالمللی را داشته باشد_ضمن رعایت ملاحظات اخلاقی و اسلامی_نکته دیگر اینکه در صدور پروانه نمایش دقت بیشتری را به خرج دهند برای یکبار هم که شده اجازه دهند تا سازندگان تواناییشان در مخاطب شناسی را به رخ بکشند.
نیرو داریم، امکانات نه!محمد خزاعی در بخشی از صحبتهای خود گفتهاند: « به دلیل اهمیت فعالیتهای مشترک بینالمللی در اولین جلسه شورای عالی سینما، بودجهای را به منظور تولیدات مشترک تصویب کرده و بنا داریم با کمک سینماگران دیگر کشورها و استفاده از منابع و ظرفیتهای مشترک محصولاتی را تولید کنیم.»
اساسا نیازی نیست که همیشه به نیروهای خارجی بسنده کنیم. ما کارگردانی مانند سعید روستایی داریم که توانسته در عرصههای بینالمللی بدرخشد و اتفاقا فیلمش هم فروش خوبی داشته توانایی استفاده از ظرفیتهای داخلی را دارد و نیازی نیست به اینکه هزینه دلاری برای کارگردانان خارجی پرداخت شود.
سینمای خصوصی یا خصولتی؟رئیس سازمان سینمایی در همه مراسم گفت: «بخش خصوصی سینمای ایران به تنهایی توان حضور در عرصههای جهانی و بینالملل را ندارد و ضروری است از طریق تعاملات بین بخشی با کمک وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات و سازمان سینمایی در این زمینه ظرفیتسازی و بسترسازیهای لازم صورت گیرد.»
خزاعی همکاری مستمر دو سازمان سینمایی و فرهنگ و ارتباطات اسلامی را برای برگزاری هفتهها و روزهای فیلم مهم خواند و اضافه کرد: «مهمترین مشکل ما عدم ارتباط رایزنان فرهنگی با دبیران جشنوارههای بینالمللی در دنیاست. عدم ارتباط دو سویه در این بخش، به ضعف بزرگی در حوزه جشنوارههای بینالمللی تبدیل شده و همیشه از این نقاط آسیب دیدهایم. چرا که تعاملات و مراودات کمک میکند تا حضور قدرتمندتری در جشنوارهها داشته باشیم.»
اصغر فرهادی، ابوالفضل جلیلی، عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، کیومرث پوراحمد و در سالهای اخیر نیز کارگردانان جوانی مانند سعید روستایی، هومن سیدی و ... که آثارشان جوایز جهانی گرفتند محصول سرمایهگذاری خصوصی بودند. در مقابل سینمایی که سینمای دولتی تعریف میشود و یک سازمان و نهاد، چه دولتی و چه حاکمیتی از این سینما حمایت کرده، نتوانسته نظر مخاطبان و داوران سینمای بینالمللی را آنطور که ادعا میشود به خودش جلب کند.
فارغ از اینکه این مسئله سیاسی هست یا خیر، ماجرای دیده شدن در عرصه جهانی، برای سینمای دولتی تا کنون رخ نداده است. به طور مثال؛ اگر به فیلمهایی که در 5سال گذشته به اسکار معرفی شده، نگاهی بیندازیم تنها نام مستند «در جست و جوی فریده» را میبینیم که حمایت دولتی داشته و دیگر فیلمهای معرفی شده که اتفاقا برخی از آنها نیز پذیرفته شده مثل «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی از بخش خصوصی بوده است.
حتی کارگردان صاحب سبکی همچون مجید مجیدی اگر توانست به شهرت جهانی برسد، به واسطه حمایت مالی سازمانهای دولتی نبود، بلکه بازهم این بخش خصوصی بود که در تولید و توزیع آثار این کارگردان تاثیر داشت.
البته فیلمهایی که حمایت سازمانهای دولتی را به همراه خود دارند، مورد استقبال قرار گرفتهاند؛ اما در جشنواره فیلم فجر، آن هم با بودجه چند ده میلیارد تومانی.
۵۷۲۴۵
کد خبر 1700555منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: محمد خزاعی سینمای جهان جشنواره های سینمایی سازمان سینمایی بین المللی فیلم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۹۴۷۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند.
به گزارش ایسنا، نام صدیقه (روحانگیز) سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: «زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».»
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: «من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خودش حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.»
عباس بهارلو - مورخ و پژوهشگر سینما - در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: «وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟»
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: «بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.»
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.»
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: «اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.»
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است،
سامینژاد در حالی در 80 سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: «بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.»
او گفته است: «قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، می توانست نقش یک پدر را بازی بکند.»
انتهای پیام